تحمل ADHD را به کودکان غیر ADHD آموزش دهید

Anonim

کودکان مبتلا به ADHD سخت کار می کنند تا در مدرسه، خانه و موقعیت های اجتماعی سازگار شوند. این مادر فکر میکند که وقت آن رسیده است که بچههای معمولی در نیمه راه با آنها ملاقات کنند.

لطفاً یکی برای من توضیح دهد که چرا بچه های ما، بچه های مبتلا به ADHD یا سایر تفاوت های عصبی، همیشه باید کسانی باشند که تغییر می کنند. بله، بچه های ما کسانی هستند که با یک مشکل، «تفاوت» یا اختلال تشخیص داده شده اند. اما اگر از من بپرسید، بسیاری از بچه های "عادی" که هر روز آنها را احاطه می کنند، می توانند از کمی خودسازی نیز استفاده کنند.

کودکان ADHD کسانی هستند که برای مداخلات، داروها، درمان، گروههای مهارتهای اجتماعی، برنامههای رفتاری هدف قرار میگیرند. آیا نباید از بچه های عصبی انتظار داشت که حداقل در نیمه راه با بچه های ما در منحنی یادگیری ملاقات کنند؟

همانطور که در آخرین پستم، من به مشکلاتی اشاره می کنم که بچه های ما در موقعیت های اجتماعی دارند. دخترم، ناتالی، مطمئناً این کار را می کند. در واقع، من فکر می کنم می توان با اطمینان گفت که بزرگترین مشکل او در این زمان بیش فعالی یا بی توجهی یا نقص در عملکرد اجرایی نیست. چیزی که بیش از همه در موفقیت تحصیلی نات و به طور کلی کیفیت زندگی او تداخل میکند، همین نرمالهای لعنتی است.

قبلاً گفتهام که میدانم چرا ممکن است دوست ناتالی سخت باشد. کودکان مبتلا به ADHD نسبت به همسالان خود کندتر بالغ می شوند، در خواندن نشانه های اجتماعی مشکل دارند و اشتباهات اجتماعی مرتکب می شوند. اما بچه ها تحمل کجاست؟ و بخشش؟ رهبری کسی؟

من سخت کار می کنم. ناتالی سخت کار می کند. روانشناسش سخت کار می کند. روانپزشک او سخت کار می کند. حتی ارائهدهنده نوروفیدبک او سخت تلاش میکند تا هر دستاوردی را برای ناتالی در یادگیری زیباییهای اجتماعی ممکن کند. پس چه کسی در نیمه راه ما را ملاقات خواهد کرد؟ کدام والدین به کودکان عادی تحمل خود را آموزش می دهند؟ چه کودکانی با بازی با یک بچه عصبی در زمان استراحت، الگوی همکلاسی های خود خواهند بود؟

من به طور جدی در مورد توسل به رشوه (منظورم ایجاد انگیزه) در تلاش برای تشویق به انجام آن هستم. من همچنین در نظر دارم با مدیر مدرسه ناتالی درباره یک پروژه مهربانی صحبت کنم. من دوست دارم نظرات شما را در مورد این ایده بشنوم.

و من فکر می کنم کتابی در دست ساخت، برای نوجوانان و نوجوانان، در این زمینه وجود دارد. من می خواهم با یکی از دوستان عصبی و واقعی ناتالی، اِمی، بنشینم و مغز او را انتخاب کنم. سختی این دوستی چیست؟ چه چیزی آن را ارزشمند می کند؟ و من می خواهم با مادر اِم، کریس صحبت کنم. او در دنیا چه گفت و چه کرد که چنین فرزند شگفت انگیزی را تربیت کرد؟

ناتالی نسبت به دیگران مهربان و متفکر است. او برونگرا و خندهدار است. او عاشق سگ ها و انجام هر کاری فعال است. پس چرا باید دانشآموز کلاس پنجم «عادی» که در آن طرف خیابان زندگی میکند، استاندارد طلایی مهارتهای اجتماعی برای ناتالی باشد که باید مطابق آن زندگی کند؟ شاید دختر آن طرف خیابان، و همه «عادیها» مثل او، میتوانستند - یک یا دو چیز از یک بچه سرگرمکننده و دوستداشتنی مبتلا به ADHD یاد بگیرند.

ادامه مطلب